نگاه میکنم به آنچه بر من گذشتهاست. به آنچه در اختیارم نبود و اتفاق افتاد و به آنچه در اختیارم بود و اتفاق افتاد. نگاههایی را به یاد میآورم که از من گذشتهاند و یا من از آنها گذاشتهام. ندانستم و نمیتوانستم عملی انجام دهم که باب میلم باشد. همه گذشتند و حسرتهایی به یادگار …
ادامه ی نوشته نگاه ما به زمان
دسته:نوشتههای من
شهیدان زندهاند اللهاکبر
دعوت به وداع باشهید پنجشنبه بعد از افطار بود که همسرم گفت: 《فردا حتمن باید همه به راهپیمایی روز قدس بروند.》 من که چندیست به خاطر حال روحی خودم، از اخبار روز به دور بودم؛ متعجب، همسرم را نگریستم و گفتم:《 چرا، مگر چهفرقی با سالهای دیگر دارد؟》 گفت:《 مگر نشنیدی؟ تروریستها به مقر امنیتی …
ادامه ی نوشته شهیدان زندهاند اللهاکبر
این روزها
این روزها که ایام عید و رمضان در تلاقی هماند؛ برای نوشتن وقت کم آوردهام و مدام از بیرون برای دورهمی مرا و بقیه را میخواهند. میخواهم آنچه اطرافم اتفاق میافتد را بنویسم ولی انگار چیزی مانع میشود و شاید هم از تنبلی و بیرمقی خودم باشد. امروز که بچهها در کنارم نیستند و در …
ادامه ی نوشته این روزها
معرفی کتاب با بیان داستان
در پی نوشتن داستان نویسندهای که افسرده بود. میخواهم شما را با کتابی آشنا کنم که در هر موقعیتی و یا دارای هر شغلی باشید؛ خواندنش را امتحان کنید و راهی را که گم کردهاید را بیابید. به روی عنوان داستان کلیک کنید؛ روی بازکردن مرورگر بزنید تا به داستان دسترسی پیدا کنید و …
ادامه ی نوشته معرفی کتاب با بیان داستان
چشنوارهی اردکان، تو مرا جامِجمی/ برگزیده شدنِ من
بهترین تجربهی زندگی 《سلام و درود ضمن تبریک به جنابعالی بابت برگزیده شدن در اولین جشنواره اردکان در آینه شعر و ادب از جنابعالی دعوت به عمل می آید تا در مراسم اختتامیه جشنواره شرکت به عمل آورید. زمان: سه شنبه ۳ بهمن ۱۴۰۲ ساعت ۱۸۳۰ مکان: دانشگاه اردکان ، سالن آمفی تئاتر دانشکده کشاورزی …
ادامه ی نوشته چشنوارهی اردکان، تو مرا جامِجمی/ برگزیده شدنِ من
معرفی کتاب” دنکیشوت” اثری از سروانتس
اثری فاخر که نخواندن آن، کملطفی به خودتانست. براستی دنکیشوت، با خواندن کتاب، مشائرش را از دست داده بود که همه چیز را آنطور که میخواست برداشت و تصور میکرد؟! با اینکه همه او را دیوانه میپنداشتند، اما او در خیال خودش سفر میکرد ومنتظر اتفاقی بود که پهلوانیش را به منسه ظهور بگذارد و …
ادامه ی نوشته معرفی کتاب” دنکیشوت” اثری از سروانتس
گوش حساس ما چه میشنود؟
صداها در شب خاموش چرا همهی صداها در شب شنیده میشود؟ چرا گوش ما در شب شنوائیاش بیشتر میشود؟ آن هم زمانی که چراغها خاموش میشود… شب چون دالانی میماند که صدا ها را میبلعد و از هیچ صدایی نمیگذرد. آن یخچال مظلوم و آرام، در شب چنان غرشی سر میدهد که گویا از مریضیای …
ادامه ی نوشته گوش حساس ما چه میشنود؟
سفر زندگی
کتابی که میخوانم کتابی را میخوانم که از هیچ حادثه و جزئیاتی نگذشته است. همه چیز را تصور کرده و به تصویر کشیده است. جزئیات به گونهای شکل گرفتهاند که گویی فیلمی با تمام اتفاقاتش روبروی تو در حال وقوع است. من جزئیات را دوست دارم تا جایی که مرا از داستان پرت نکند. میدانم …
ادامه ی نوشته سفر زندگی
کتابی که میخوانم.
همیشه فکر میکردم کتابهای آموزشی کلافهکنندهاند و شوق خواندن را کور میکنند. از وقتی با کلاس نویسندگی آشنا شدم، چند کتاب آموزشی خوب را مطالعه کردم. * راه هنرمند از جولیا کامرون * شهامت تدریس از پالمر * خرده تدریس از جیمز ام. لنگ *حیوان قصهگو از گاتشال و کتابی که هماکنون مطالعه میکنم: “بیستکهنالگویپیرنگ …
ادامه ی نوشته کتابی که میخوانم.
مینویسم از غزه.
مینویسم با خطی خونین. این نوشتن بوی خون میدهد. از غزه مینویسم و از مظلومیت شهیدان؛ شهیدانی که هنوز لب به سخن نگشوده بودند و در آغوش مادر، از وجودش تغذیه میکردند. آنان که آوای خوش پدر و مادر را به زبان نیاورده بودند. گاه میگوییم:« نباشد مادری که داغ فرزند ببیند و نباشد …
ادامه ی نوشته مینویسم از غزه.