کتابی که می‌خوانم.

همیشه فکر می‌کردم کتابهای آموزشی کلافه‌کننده‌اند و شوق خواندن را کور می‌کنند. از وقتی با کلاس نویسندگی آشنا شدم، چند کتاب آموزشی خوب را مطالعه کردم. * راه هنرمند از جولیا کامرون * شهامت تدریس از پالمر * خرده تدریس از جیمز ام. لنگ *حیوان قصه‌گو از گاتشال و کتابی که هم‌اکنون مطالعه می‌کنم: “بیست‌کهن‌الگوی‌پیرنگ …
ادامه ی نوشته کتابی که می‌خوانم.

می‌نویسم از غزه.

  می‌نویسم با خطی خونین. این نوشتن بوی خون می‌دهد. از غزه می‌نویسم و از مظلومیت شهیدان؛ شهیدانی که هنوز لب به سخن نگشوده بودند و در آغوش مادر، از وجودش تغذیه می‌کردند. آنان که آوای خوش پدر و مادر را به زبان نیاورده بودند. گاه می‌گوییم:« نباشد مادری که داغ فرزند ببیند و نباشد …
ادامه ی نوشته می‌نویسم از غزه.

آنچه فکر نمی‌کنیم و اتفاق می‌افتد. همیشه به اتفاق‌هایی که برای دیگران اتفاق می‌افتاد فکر‌می‌کردم و با خودم می‌گفتم:《هیچ‌وقت این لحظات را تجربه نمی‌کنم و این‌ها برای من اتفاق نمی‌افتد.》 شاید باورش برایم غیرممکن بود و شاید نمی‌خواستم این‌ها را تجربه کنم. این فکرها از زمان کودکی و از کوچکترین چیزها شروع شد. نمی‌دانم چند …
ادامه ی نوشته

گفتن از《راهِ هنرمند》

به دنبال کتاب《حقِ‌نوشتن》به کتابخانه رفتم. از زمانی که وارد عرصه‌ی نویسندگی شدم، هر کتابی که در کلاس پیشنهاد می‌شد، هیچکدام در کتابخانه موجود نبود‌. مدام با خودم، این بی‌کتابی و فرهنگش را سرزنش می‌کردم. درپی برگزاری کلاس نویسنگی که به کتاخانه رفتم و پیشنهاد برگزاری کلاس را به ایشان دادم، کتاب 《حق‌نوشتن》 را طلب کردم …
ادامه ی نوشته گفتن از《راهِ هنرمند》

آرام باش و برای آرامشِ روحت، زمزمه کن.

انتخاب ترانه برای هر موقعیتی، آرامش مرا به همراه دارد. علاقه‌ی من به ترانه‌ها نسبت به موقعیتی که دارم تغییر می‌کند. همیشه برای زدن حرفهایم به اهل خانه می‌خوانم، چون شاید از توضیح دادن راحت‌تر باشد. نمی‌دانم، با خواندنم منظورم را می‌فهمند یانه، ولی من به کارم ادامه می‌دهم. مثلن: مواقعی که از دست کسی …
ادامه ی نوشته آرام باش و برای آرامشِ روحت، زمزمه کن.

تجربه‌ای از تکنیک پومودورو

همیشه ذهن و افکار پراکنده و مشوشی داشتم. یک جور پرش افکار. همیشه به وقت انجامِ نوشتن، کارکردن، نماز‌خواندن، قرآن‌خواندن، ذهنم به جای دیگر یا کار دیگری می‌رفت و این تسلسل ادامه پیدا می‌کرد. در آخر وقتی به کارهایم نگاه می‌کردم، همه نیمه‌تمام بود و این مرا می‌رنجاند. مثلن، در آشپزخانه مشغول سرخ کردنِ پیاز …
ادامه ی نوشته تجربه‌ای از تکنیک پومودورو

بایگانی

امروز به طور اتفاقی گذرم به بایگانی بیمارستان افتاد. انگار هرچیزی که قدیمی می‌شود باید خاکی باشد و بوی نای بدهد. خنده‌ام گرفت. بیمارستانی که درونش تمیز است و هنوز در دست بازسازی‌ست. چرا باید بایگانی اینچنین داشته باشد. ساختمانی بود از ساختمان بیمارستان دور. آخرین ساختمانی که در محوطه‌ی بیمارستان قرار داشت. انگار برای …
ادامه ی نوشته بایگانی

سخنم: بخشی از یک کتاب، از یک نویسنده

  تجربه‌یه کار و یک کشف تازه   کتاب شهامت تدریس از پالمر را می‌خواندم. قسمتی که مربوط به ترس بود و راجع به دانشجوی شرور. البته او، دانشجو را به علت سکوتش، شرور می‌خواند و تمام حواسش را به او می‌دهد که به کلاس و آموزش مشتاقش کند. ولی بعد از کلاس، از کار …
ادامه ی نوشته سخنم: بخشی از یک کتاب، از یک نویسنده

💙لذت تمام کردن یک کتاب‌خوب.💙

لذت تمام کردن یک کتاب، مثل خوردن یک بستنی قیفی‌ست. بستنی تا روی قیفش که می‌رسد، تازه دندان‌زدن قیفش لذتی دوچندان دارد. بالاخره کتاب حیوان قصه‌گو اثر جاناتان گاتشال را تمام کردم. هنوز هم وقتی کتابی را می‌خوانم، مثل دوران تحصیلم، مدام برمی‌گردم و آنچه را که درست متوجه نشدم را می‌خوانم. الان هم بعد …
ادامه ی نوشته 💙لذت تمام کردن یک کتاب‌خوب.💙

پَرت‌گویی

پرت‌و‌پلا‌گویی و رها کردن ادامه‌ی رمان پرت‌و‌پلا از جهت خوبش، نه مهمل و جفنگ. از هر موضوع گفتن و انتشار کردن. از پرت‌ترین چیز‌ها می‌توانی موضوعی انتخاب کنی و ان را خوب بپزی و بپرورانی و یک متن خوردنی از آن بیرون بکشی. گاهی آن نوشته خیلی خوب می‌شود و پیامد‌های مثبتی را به همراه …
ادامه ی نوشته پَرت‌گویی