پنجره‌های رنگی

پنجره‌هایی با شیشه‌های رنگی. خانه‌ی تقدیری‌ها در اردکان همیشه آرزو داشتم خانه‌ای، قدیمی با بادگیر‌های بلند و پنجره‌هایی با شیشه‌های رنگی داشته باشم. همیشه خانه را خوش و خرم در نظر داشتم. خانه‌ای که بدی در آن جای نداشت. همه‌ی اعضای خانواده، دور هم جمع، و تمام چیزها بر وفق مراد. در عالم خیال، چون …
ادامه ی نوشته پنجره‌های رنگی

👣کی میتونه اینقدر بی‌رحم باشه؟👣

👣کی میتونه اینقدر بی‌رحم باشه؟👣     کی میتونه اینقدر بی‌رحم باشه _ دیشب با شماره‌ی ناشناس، یه پیام برام اومد که،《 یه هدیه برات دارم، منتظر باش☠️》 من خیلی می‌ترسم، دیگه نمی‌خوام به اون خونه برگردم. (دستهایش را جلوی چشمانش می‌گیرد و از ترس چیزی که دوساعت پیش  دیده است، می‌گرید.) _ اصلن جای …
ادامه ی نوشته 👣کی میتونه اینقدر بی‌رحم باشه؟👣

برای چاپ کتابم چه کردم؟

چه کردم؟ دیگر منتظر کسی نمی‌مانم؛ چون برآنم شده است که بدون تکیه و انتظار از کسی، می‌توانم. در جریان کلاسهای نویسندگی یکی از دوستان به شخصی پیام داد که عضو گروهشان شوم. اسم گروه این بود《 انتشارات مانا》 بعد برایم توضیح داد که اگر برای ویراستاری و چاپ کتابی، برنامه‌ای دارید، ما می‌توانیم به …
ادامه ی نوشته برای چاپ کتابم چه کردم؟

دو نمونه از شانس‌گیجه‌های من😉

خواب آرام خوشا به حال آنان که، بشمار ۳ و بدون دغدغه و فکری، چشم بر هم می‌گذارند. این‌قشر از مردم، ناراحتی‌هایشان را همراه خود به خواب می‌برند و تا صبح، توپ هم تکانشان نمی‌دهد. ولی قشری که مدام خودزنی دارند، آنانند که هر فکری مانع خوابشان می‌شود. هر فکری شامل: عروسی، سفر، مریضی، هیجان، …
ادامه ی نوشته دو نمونه از شانس‌گیجه‌های من😉

متولدین فروردین

پردازش قرارست که به خودم بپردازم. به ماهی که در آن به دنیا آمدم. به شخصیت و رفتاری که من و فروردینی‌های اطرافم دارند. اصلن درجایی شخصیت ماه‌ها را نخوانده‌ام. می‌۷‌اهم بعد از نوشتنم، به سراغش بروم و ببینم چقدر با حرفهای من مطابقت دارد. می‌خواهم از زن‌های فروردینی بگویم. زن‌های متولد ماه فروردین، احساسی …
ادامه ی نوشته متولدین فروردین

جوابی کوبنده(حمله‌ی ایران به اسرائیل)

جوابی کوبنده.   الله‌اکبر. الله‌اکبر! دیشب شهر ما، کشور ما، پر از صدای الله‌اکبر بود. خیلی‌ها به خیابان ریختند و پیاده و سوار، ندای هماهنگ الله‌اکبر را سر دادند.     مثل یک انقلاب، مثل یک پیروزی، مثل یک شیرینی، دوشادوش و هماهنگ، شادی‌شان را ابراز کردند‌.     آری همین است. مدتی‌ست که همه …
ادامه ی نوشته جوابی کوبنده(حمله‌ی ایران به اسرائیل)

قناعت با ما چه کرده است؟!

قناعت کردن. این هم معضلی‌ست، مخصوصن برای مردمان شهرمان. آن‌قدر صفت قانع و شهر قناعت به نافمان بسته‌اند که تا می‌خواهیم دست به کاری بزنیم، ( قناعت) جلویمان می‌ایستد و خودنمایی می کند. قناعت مثل واژه‌ی مدرسان شریف بعد از هر جمله و واژه‌ای، به صدا در می‌آید. انگشت اشاره‌ی طرف مقابل، سیخ می‌شود و …
ادامه ی نوشته قناعت با ما چه کرده است؟!

خلاصه‌ی از داستان شوخی کوچک

شوخی کوچک شوخیِ‌کوچکی که باعث یک دلخوشی می‌شود. وقتی دختری در هیاهوی باد، جمله‌ی دوستت دارم را می‌شنود و در سکوت در انتظارش می‌نشیند. دریغ که در سکوت، خبری از آن جمله‌ی دوست‌داشتنی نیست. دختر با اینکه از ارتفاع و سورتمه و سر خوردن می‌ترسید ولی بعد از شنیدن آن‌جمله و برای اینکه صاحبش را …
ادامه ی نوشته خلاصه‌ی از داستان شوخی کوچک

طلب مبهم

دخترک اصلن اشکی نریخته بود. برادرش هم آنجا نبود و درست از فوت پدر دیگر پیدایش نبود و این موضوع بر نگرانی و حال بد مادر افزوده بود. مادر دیگر توان مراقبت از کسی را نداشت؛ پس او نقش حامی را بازی می‌کرد، برای همین همه‌ی بغض‌ها را فروبرده بود. روز هفتم بود، شماره‌ی تمام …
ادامه ی نوشته طلب مبهم