چه کردم؟
دیگر منتظر کسی نمیمانم؛ چون برآنم شده است که بدون تکیه و انتظار از کسی، میتوانم.
در جریان کلاسهای نویسندگی یکی از دوستان به شخصی پیام داد که عضو گروهشان شوم.
اسم گروه این بود《 انتشارات مانا》
بعد برایم توضیح داد که اگر برای ویراستاری و چاپ کتابی، برنامهای دارید، ما میتوانیم به شما کمک کنیم.
من نیز چند تا از نوشتههایم را برایشان فرستادم.
نوشتههایی که برای دو_سه نفر فرستاده بودم و حتا بسمالله اولش هم خوانده نشده بود.
در عرض دو روز نوشتههایم را خواندند و یک قصه را از بقیه جدا کردند و گفتند که مخصوص کودک هست. ایشان گفتند تمام داستانهای شما، پندآمیز هست و قابل چاپ.
وقتی از ایشان مبلغ چاپ کتاب کودک و داستانهای دیگر را پرسیدم؛ گفتند که نزدیک به ۳۰ میلیون میشود.
خودم که درآمدی برای خود نداشتم، کسی هم حاضر نبود این مبلغ را در اختیار من بگذارد؛ چرا که این کار را بیهوده میانگاشتند و مرا فارغ از فکر اقتصادی میدانستند.
حالا من بودم و اشتیاق چاپ کتابم! هیچ زمان به اختیار خود پولی خرج نکرده بودم و بیاجازه کاری انجام نداده بودم.
به نظرم دیگر کافی بود، هرآنچه که کردم و در حسرت هرچه نکردم، نشستم. کسی در دل من نبود و خواستهی کوچک مرا ارزشمند نشمرد.
روزی شخصی در موقعیتی قول کمک را داد، ولی زمانی که نیاز داشتم از قولش عقب کشید و باز مرا بیفکر اقتصادی، خواند و رنجاند.
دیگر دل را به دریا زدم و از ایشان خواستم که کتاب “زبان درخت” را به چاپ برساند و کتاب داستانهای زندگی را آمادهی چاپ کند. همین نیز قیمتش ۸ تومان میشد.
با خودم عهد کردم اگر با فروش وسایل جهیزهام شده باید این را به چاپ برسانم. نباید منت کسی پشت سرم باشد که اگر فردایی کتابم فروش نرفت، مدام به سرم بکوبد.
اول از زبان درخت شروع شد. قراردادی بینمان امضا شد و کار با شروع ۳ تومان، استارت خورد.
اولین قدم را باید بر میداشتم و جز یکو نیم تومان که پول سهامم را ذخیره کرده بودم، چیز دیگری نداشتم.
یک سکهی یک گرمی از دوران مجردی داشتم که به خاطر لیدری در محلهی تاریخی شهرم، به من هدیه داده شده بود.
من نداشتن حامی را به فال نیک گرفتم و عزم خودم را جزم کردم. فردای آنروز، در بازار سکه فروشها بودم. سکهی یک گرمی را ۵ تومان فروختم و پیشپرداخت چاپ کتاب را واریز کردم.
در فکر آنم که کاری در خانه برای خود جور کنم که پول داشته باشد. یا جهاز اضافی را که مصرفی ندارد، بفروشم و پولش را در این راه خرج کنم و از این به بعد برای هرکس لباس میدوزم، دستمزدی دریافت کنم.
میخواهم ۱۰ سال دیگر وقتی به عقب نگاه می کنم، در حسرت اینکه تلاش و کاری نکردم، نمانم و خودم را سرزنش نکنم.
سهچهار روز بعد طلا گرانتر شد؛
ولی من چون زمان خودش کارم را راه انداخته بود، اصلن ناراضی نبودم و هیچ وقت بعد از هیچ خریدی، غصهی گرانی یا ارزان شدنش را نخوردم؛ چون از نظر من این طرز تفکر، بیهودگی محض است.
ذوقم از وقتی که جواب مجوز کتاب زباندرخت آمد، چند برابر شد.
بعد از آن، خدا لطفی به من کرد و سود سهامی به حسابم واریز شد. مبلغی که میتوانستم، مجوز داستانهای کوتاهم را نیز بگیرم. پس تعللی نکردم و به سرپرست انتشارات پیامی فرستادم و خواستم که کارهای ویراستاری و مجوز آن را انجام دهد. ایشان از من خواستند که دوباره فایل را برایشان ارسال کنم، بعد از سه روز ویراستاری انجام شد. البته که از لحاظ نوشتاری، خودم ویرایش کرده بودم و کار حاشیهگذاری و صفحهبندیها را انجام دادند و رفت برای مجوز. قرارداد داستانهای کوتاه نیز امضا شد.
به دنبال آن، فیپای کتاب اول آمد و رفت برای چاپ. ۷آذر ۱۴۰۳، پیام تحویل مرسوله به ادارهی پست برایم آمد و من در انتظار پستچی عزیز هستم، تا آنچهکه سالی منتظرش بودم را در آغوش گیرم.
امروز ساعت ۱۳،۳۰ ظهر بود که پستچی در خانهام را زد و بسته را به دستم داد.
داخل خانه که شدم؛ قبل از باز کردن بسته، سجدهای کردم و از حمایت خدا تشکر کردم و از او خواستم، عاقبتش را نیز به خیر گرداند.
شاید اگر پشتیبان و حامیِ دیگری داشتم؛ الان آن حامی یگانه را به یاد نمیآوردم و شاید همهی آنان که دست رد یه سینهام زدند، میخواستند که خودم تکیهگاه خودم باشم و حمایت خدا را از هر حمایتی ترجیح دهم.
پس…
از تمام آنان که حمایت احساسی کردند و همهی آنان که هیچ حمایتی نکردند؛ تشکر میکنم.
چه خوب که اولین تجربهام با کار کودک استارت خورد.
کتاب از زبان درخت
کتابی با موضوع محیط زیست، که به کودکان طرز درست بهره بردن از آن را میآموزد.
درختی که از خوشیها و ناخوشیهایش میگوید و انسانها را باعثِ بیشتر آن ناخوشیها میداند.
بیایید به کودکانمان بیاموزیم تا محیط زیست را چون خانهی خود بدانند و دوستش داشته باشند و ما بزرگترها هم به آنچه به فرزندانمان میآموزیم، پایبند باشیم.
برای سفارش، هم در ترب یا از انتشارات مانا و یا به طور مستقیم با پیامی به پیوی میتوانید تهیه کنید.
@Azamkamali7
از این سایت هم میتوانید تهیه کنید.
https://aa9046.portal.ir/
با تشکر
موفق باشید و پایدار
اعظم کمالی
دیدگاهها