□مسیری که برای نوشتن طی میکنید.
به قول استاد شاهین کلانتری 《 شکوفایی استعدادِ نوشتن، استمرار در نوشتن است.》
بدون شک با یکی دوجمله یا داستان و مقاله نوشتن، کسی نویسنده شناخته نمیشود؛ هر چند اگر آن نوشتهاش مورد بازدید و تشویق دیگران قرار گیرد.
در درجهی اول باید…
■ نوشتن را دوست بداری.
■هر روز گرچه اندک، ولی چیزی برای نوشتن داشته باشی.
■به نتیجهای زودهنگام دل نبندی.
■پشتکار نکتهی کلیدی به حساب میآید.
همیشه در یادگیری هم تکرار و تمرین اثر بخش بوده و هست.
■خواندن کتابهای مرتبط و غیر مرتبط و بالا بردن اطلاعات
■…
□هر نوشتهای قابل خواندن است؟
در ابتدا، آری. تا نوشتهها را نبینی و نخوانی. متوجه عیب و اشتباه نوشتهی خودت یا دیگران نمیشوی. در تفکیک آنچه مورد علاقهات هست، دچار سردرگمی میشوی. با خواندن نوشتهها میتوانی آنچه با سلیقهی تو سازگار است را انتخاب کنی و پیش بروی. کنکاش در کتاب و نوشتهها باعث میشود، قلم گیراتری داشته باشی. از همه چیز اطلاع پیدا کنی و با معلومات بالا حرفت را بزنی.
《هیچوقت حرفی که سند و مدرکی نداشته باشد، پذیرفته نمیشود.》
این جملهرا در یکی از کتابهای رشتهعلوم سیاسی خواندم. ولی فکر میکنم این حرف مختص حقوق و سیاست نیست؛ بلکه همه باید با دلیل و مدرک حرفشان را اَدا کنند تا در مسیر راه به صخرهای سنگین و مانعی بزرگ برخورد نکنند.
□ خواندن کتاب مفید
البته که در شهرستان ما، دنبال کتاب خوب بودن، کاریست بس دشوار. لااقل برای من که اینطور بوده. در دورهی کلاسهایِ آنلاینِ استاد شاهین کلانتری، کتابهایی معرفی کردند، مثل(حیوان قصه گو، شکارچی کرم ابریشم، بیست پیرنگ) مجموعه مقالاتی مثل(واضح و مبرهن است، شیوههای مقاله نویسی، چگونه جستار بنویسیم؟ و …) و در کلاس نویسنده مدرس (که مختص کسانیست که تدریس را دوست دارند) کتابهای شهامت تدریس و خرده تدریس آموزههای علم یادگیری؛ که هر کجا رفتم گفتند: 《اینها کتابهای قدیمی هستند و چاپشون تموم شده.》
حتی در کتابخانه هم احساس شرمندگی کردند و گفتند: 《ببخشید خانم کمالی، شما هر وقت اینجا آمدید بغیر از ابله داستایوسکی، نتونستیم کتابی که میخواید رو تقدیمتون کنیم. 》
عصبانی بودم نه از دست آنها، بلکه دست این فرهنگ که در کتابخانه هم آن را نیافتم؛ و بعد به این فرهنگ، لعنتی فرستادم.هیچ کدام را نتوانستم پیدا کنم. شاید بعضی سرخورده شوند و دیگر به خاطر این کمبودها، سراغ هدفشان یا آنچه میخواهند، را نگیرند؛ ولی خدا را شکر دیجیکالا و اپلیکیشن طاقچه رو داریم. من از طریق این دوسایت کتابهای خودم را خریدم.
□قدم برداشتن
تا به دنبال چیزی نروی، آنچیز را بدست نمیآوری.
اگر عاشق سیب باشی و آن سیب در پنج یا شش متری تو هم باشد، تا تو اراده نکنی و بلند نشوی، به آن دست پیدا نمیکنی، و شاید هم جلوی چشمت کسی بیاید و آن را بقاپد و تو دیگر رنگش را نبینی. پس باید دست بر زانو بگیری و یک یاعلی بگویی. به طرف آنچه میخواهی گاهی باید به نفس نفس بیافتی، تا قدر رسیدن را بدانی.
□نا امید نشدن و رها نکردن
بعضی اوقات رقابت، انگیزهای دوچندان به آدم میدهد؛ یعنی: 《تا رقابتی نباشد، آدم خودش را تکان نمیدهد.》رقابت باعث میشود که پرکارتر شوی و به هر ریسمانی چنگ بیاندازی که پذیرفته شوی.
ولی گاهی هم میشود که برتری دیگران را در ضعف خود ببینی و به جای تلاشِ دوباره، نا امید شوی و از آن دست بکشی. این بدترین انتخابیست که میتوانی داشته باشی؛ شاید هم اونقدر اشتیاقت اَلًکی و بیخود بوده و وانمود میکردی که آن کار را دوست داری. وگرنه که کسی که عاشق کاری یا چیزی یا کسی باشد به این سادگیها دست برنمیدارد و برای رسیدن از تکاپو و دویدن دست برنمیدارد.
با پشتکار، شما به آنچه میخواهید میرسید.
در انتظار ِ نتیجهی زودهنگام نباشید.
《دیر و زود دارد ولی سوخت و سوز ندارد.》
□ برنامهریزی
کاری که کلید موفقیت است. اگر همه برای انجام کارهایمان برنامهریزی داشته باشیم؛ هیچ زمانِ از دست رفتهای را غصه نمیخوریم.
با برنامهریزی بهانههای ما برای انجام ندادن کاری تمام میشود و حتی چه زمانهایی را اضافه میآوریم و کِیفش را میبریم و هیچ دلآشوبهای برای تلف شدن وقتمان نخواهیم داشت.
برای نوشتن و خواندن هم وقتی در برنامهریزیت بگذار که نوشتن و خواندن، آرامشی را به انسان میدهد که همصبتی با یک دوست صمیمی.
موفق باشید و پایدار
اعظم کمالی
بسیار عالییی بود نکاتتون
امید که در راه نوشتن استمرار داشته باشیم
ممنونم عزیزم . البته به پای شما و بچه های دیگه نمیرسه.