خلاصه‌ی از داستان شوخی کوچک

شوخی کوچک شوخیِ‌کوچکی که باعث یک دلخوشی می‌شود. وقتی دختری در هیاهوی باد، جمله‌ی دوستت دارم را می‌شنود و در سکوت در انتظارش می‌نشیند. دریغ که در سکوت، خبری از آن جمله‌ی دوست‌داشتنی نیست. دختر با اینکه از ارتفاع و سورتمه و سر خوردن می‌ترسید ولی بعد از شنیدن آن‌جمله و برای اینکه صاحبش را …
ادامه ی نوشته خلاصه‌ی از داستان شوخی کوچک