طرح داستان

تماشای تئاتر

بیست وپنجم همین ماه، یعنی شش روز پیش، خانوادگی به تئاتر رفتیم.
تئاتر آقابالا از جمله تئاترهایی‌ست که دنباله‌دار است.

استارتش با عروسی آقابالا بود..‌


و
حالا هم آقابالا به بنبئی میر‌ود.

وقتی به تماشای اولی رفته بودیم، سکوت بیشتر موج میزد و شنیدن بیشتر می‌چسبید، چون کسی، چیزی به عنوان خوراکی همراهش نبود و فقط آب‌معدنی داشتند.
اما این‌‌دفعه دیگر وا داده بودند. از چیپس و پفک و هر چیز صداداری بگویید، یافت می‌شد و بازیگران فریاد هم که می‌زدند، گاهی صدا به صدا نمی‌رسید..

سوالم این بود که چرا باید این فرهنگ را جا نیاندازیم که تئاتر مثل فیلم نیست و به سکوت کامل نیاز دارد..

جدای از این‌ها با خود گفتم اگر قرارست تئاتر کمدی صرفن برای خنده باشد و پیامدی را در پی نداشته باشد، چه تاثیر مثبتی می‌تواند بگذارد و هدف از دیدن، فقط ترویج فرهنگ نمایش می‌شود؟!

در حین تماشا، فکرم مشغول شد. بعد از تمام شدن تئاتر، به استایل آقابالا نگاه کردم.
با خودم گفتم که خیلی‌ها از جمله خود من هم این جمله در ذهنمان تکرار شد که، چه کسی زن این آقابالا میشه با این گریم و لباس؟
یا اگر آقابالا تغییر کنه چی‌میشه؟

پس یک طرحی را برای یک نمایشنامه‌ی آقابالا قلم زدم، که با موضوع دهن‌بینی شروع شد.
طرح را بازنویسی می‌کردم که به خودم آمدم و متوجه شدم طرح به یک نمایشنامه‌ی کامل، همراه با دیالوگ‌ها و ری‌اکشن‌ها تبدیل شد.

برای صحنه‌ی پایانی، دومتن مجزا نوشته شد که خودم صحنه‌ی اول را ترجیح می‌دهم.

در نظر دارم، زمانی که اجرای‌شان به پایان برسد، با این گروه، سر نمایشنامه‌ای که خودم نوشتم، به شور بنشینم و اولین شانسم را امتحان کنم.

امیدوارم هنرمندا و تهیه‌کننده این داستان دنباله دار از این نمایشنامه استقبال کند و من بتوانم اولین تجربه‌ی خوش نویسندگی را بچشم.

امیدوارم که رقم بخورد آنچه به مراد این دست و دل است.
منتظر خبرهای خوش باشید، انشالله

موفق باشید و پایدار
اعظم کمالی
۳۱ فروردین۱۴۰۴

اعظم کمالی

azamkamali.ir

متولد فروردین1367. دارای مدرک لیسانس در رشته‌ی علوم سیاسی

دیدگاه‌ها

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

67 − 61 =