صداها در شب خاموش
چرا همهی صداها در شب شنیده میشود؟
چرا گوش ما در شب شنوائیاش بیشتر میشود؟
آن هم زمانی که چراغها خاموش میشود…
شب چون دالانی میماند که صدا ها را میبلعد و از هیچ صدایی نمیگذرد.
آن یخچال مظلوم و آرام، در شب چنان غرشی سر میدهد که گویا از مریضیای رنج میبرد و هرچند دقیقهای یک بار انگار باد زائیدنش میگیرد.
خانم همسایه انگار که روز را از او گرفته باشند، به محض خاموش شدن چراغِ خانهی ما، کوبیدنش در هاونگ شروع میشود. نمیدانیم چه میکوبد؟! شاید هم مرد همسایه باشد و دارد بساطی را آماده میکند.
موتورِ آب که روز تا غروب دارد کار میکند، نالههایش را برای شبهنگام میگذارد.
ساعت دیواری و مچی انگار به هم جواب میدهند و ساعت دیواری یه تیک میکند و ساعت مچی دو تیک به او جواب میدهداینگونه:
ساعت دیواری:《 تیک》
مچی: 《تیکتاک》
* تیک
* تیکتاک
و انگار که آهنگی را کوک کرده باشند، هماهنگ و بدون هیچ فالشی میخوانند.
سگ همسایه چهار واق از پس واق سگ ولگرد کوچه سر میدهد و میخواهد خود را به او برساند، هیهات که دربی آهنین جلوی اوست و اجازهی رفتن را از او سلب کرده است.
موتور و ماشینها، مثل مورچهای که آب در خانهشان انداختهباشید، قطار میشوند و تازه اول شبشان محسوب میشود.
در خانه، باز صدای یک چیکه از آب روی سینک ظرفشویی، چرتت را میپراند، باز باید بزور چشمانت را ببندی و صدای نفس همخوابها را گوش دهی. یکی انگار نفسش قطع میشود و ناگاه نفس بلندی میکشد، شاید در نفس کشیدن صرفهجویی میکند.
آنیکی دماغش سوت میزند و یک سوراخ دماغش گرفته است.
دیگری هم، بین هر سه نفسی یک خرناسه می کشد، به سان آن شیری که از فرط خستگی نای نعرهزدن ندارد.
نفر دیگر منم، که به چشمانم خواب حرام شده و گوشهایم فعالیتی بیش از فوق تصور را متحمل شده است.
و در آخر خودِ گوش زنگ میزند و سوت میکشد. گوش داغ میشود و دیگر نمیخواهد صدایی بشنود. صداها انگار دور میشوند و پلکت آرام آرام بسته میشود و با یک چشم برهم زدن…
صدای هشدار تلفن!
صبح بخیر!
موفق باشید و پایدار
اعظم کمالی
دیدگاهها