درکتاب(حیوان قصهگو، اثر جاناتان گاتشال)آمده است:
《هر چه در مغزِ شخص دیگری میگذرد، در ما تاثیر میگذارد و ما درک میکنیم و داستان، هم به صورت ذهنی و هم به صورت جسمی روی ما تاثیر میگذارند.
اگر داستان تا حدی شبیهسازی معضلات بزرگ زندگی باشد؛ کسانی که مقدار زیادی داستان مصرف میکنند، عملکردبهنری در اجتماع دارند، تا کسانی که این کار را نمیکنند.
ریموندمار و کیتاوتلی در پژوهشی به این نتیجه میرسند که کسانی که داستانی میخوانند در مقابل کسانی که غیر داستانی میخوانند، عملکرد بیشتر و بهتری در زندگی دارند.》
همیشه فیلمها و داستان و رمانها بیشتر به یادمان میماند تا کتابهای درسی و آموزشی.
برای یادگیری درس و کتاب آموزشی خودمان را میکشیم تا مطلب را توی مغزمان بفشاریم؛ تا یادمان نرود و بتوانیم با هر سوالی، جواب درست بدهیم. شاید برای هر سوالی بنا بر مقدار جواب دقیقههایی صرف شود تا مطمئن شویم از یادگرفتن آن. در صورتی که خواندن کتاب داستان به طور طوطیوار هم در ذهنمان نقش میبندد و در خاطرمان میماند؛ بدون آنکه ذهن را خسته کرده باشیم یا تکراری رخ داده باشد.
لذا اینکه با خواندنش لذت هم بردهایم و هیچ خستگی در خودمان احساس نمیکنیم.
شاید از وقت خوابمان بزنیم و ادامهی داستان را دنبال کنیم. بیشک وقتِ بیشتری را هم برای داستان میگذاریم تا غیرداستان.
ذهنمان فعال میشود و حتی خودمان داستان را پیشبینی میکنیم و درگیر اتفاقات میشویم؛ چه داستان را به صورت
•فیلم ببینیم
•گوش دهیم یا
•بخوانیم.
در این سه روش شاید عکسالعمل های ما فرق بکند؛ مثلا در دیدن فیلم، چون شخصیت ها را میبینیم؛ به هر کدام احساسی متفاوت داشته باشیم، یا در گوش دادن به صداها واکنش نشان دهیم؛ و در خواندن، خودمان شخصیتها را تصور کنیم و شکل ظاهری و صدایشان را مجسم کنیم؛ ولی تاثیری که میگذارند، هیچ تفاوتی با هم ندارند.
اگر از من از کتابهای درسی بپرسید، رسیدن به بعضی سوالها مراجعه به کتاب را میطلبد ولی سوال از هر داستانِ تصویری، صوتی و نوشتاری، فورا تو را به جواب میرساند و سریع آن داستان در ذهنت تداعی میشود و همه چیز را به یاد میآوری.
چون مغز ما خودش اکثر مواقع، داستان میسازد و قصه و قصهگویی را از بدو تولد دوست دارد، کتابِ داستان هم در ما اثر بیشتری میگذارد؛ تا کتاب آموزشی، که همراه با فشار آوردن به مغزمان باید آنها را به خاطر بسپاریم.
البته که کتابهای آموزشی هم مورد علاقهی ما هستند و ما از کندوکاو و پی بردن به آنچه نمیدانیم، لذت میبریم؛ ولی همراه هست با جستجو و تکرار مداوم تا ملکهی ذهنمان شود.
یقین است که ما در اینجا از کیفیت و کمیت صحبت نمیکنیم. میخواهیم بگوییم کدام سریعتر دهنمان را درگیر میکند و با یکبار خواندن، گوشدادن و دیدن بهتر در خاطرمان میماند.
این تجربهی من است که هر موقع آهنگی گوش میدهم، فیلمی میبینم و کتابداستانی میخوانم؛ سریع تحت تاثیر قرار میگیرم؛ ولی کتابهای آموزشی را باید چند دفعه بخوانم و نت برداری کنم تا تازه بفهمم چه میخواهند بگویند.
شما چگونه هستید؟
آیا تاثیر گذاری هر دو را یکسان میدانید یا با این مطلب همنظرید؟
جواب شما به من کمک که این مقاله را بدرستی اداره و تکمیل کنم.
*چه کتابی را بیشتر میخوانیم؟
کتابی که تاریخی باشد؟
کتاب آموزشی؟
کتاب داستان؟
ماهانه یا سالانه کتابهای زیادی به چاپ میرسند و در لیست قرار می گیرند. در میان این کتابها، آموزشی و غیر آموزشی، داستانی و غیر داستانی بسیار است. اگر خواننده در سنین نوجوانی باشد؛ با این که ما فکر میکنیم چون محصل هستند از آموزشی استفاده میکنند، ولی بالعکس به سراغ داستان میروند. چون اقتضای سنی هستند که رمان و داستام را دوست دارند. غیر از آن خرید کتاب آموزش یشاید فقط در دوران بازگشایی مدرسه و گاهی نزدیک کنکور شاید خوانده شود، ولی بعد از آن هم چون در پی دوست داشتن و دوست داشته شدن است، رمان و داستان را ترجیح دهد.
اصلا چرا راه دور میرویم. حتی فیلمی را که انتخاب میکنیم (البته بیشتر دخترها و زنان) میخواهیم عشق و عاشقی باشد و از خون و خونریزی خوشمان نمیآید.
پس مطلبی هم که احساسی باشد بیشتر خوانده میشود تا اینکه خبری باشد و احساسی در آن دخیل نباشد. انسان با احساسش انتخاب میکند.
دلیل دیگر اینکه، داستان خیلی زود بر ضمیر ناخوآگاه فرد مینشیند و بدون تکرار هم بر ذهنت مینشیند، چون اجباری در کار نیست و بدلخواه و لذت میخوانی، ولی کتابی که آموزشی است، بی شک با یک بار خواندن بر ذهن نمیماند و هیچ تحلیلی صورت نمیگیرد، مگر با تکرار و تکرار.
خوب به یاد دارم، رمان و داستانهایی که از عشق گفتند و از یادم رفته است آنچه حتی برای آموزش تکرار کردهام و الان چندسالی است از آنها بدور افتادهام.
داستانی که تاریخی باشد ولی از عشق بگوید هم طرفدار زیاد دارد. هر متن و داستان و رمانی که یک ریشهی احساسی داشته باشد، بی شک خوانندهی زیادی دارد.
البته که داستان های آبکی را نیز نمیپسندند که در هر فیلمی یا داستانی تکرار میشود. مردم دوست دارند داستان را تصور کنند و همهی صحنههای داستان را با تمام وجود حس کنند و زیباییها را دنبال کنند.
دور از احساسات و عاشقی، 《 مردم دوست دارند هر چیزی را در قالب داستان، تصور کنند.》 شاید اگر آموزشهای ماهم با داستان عجین شوند، بدون تردید آن کتابها هم خواندنی میشوند. اما در کل داستان و رمان بیشتر به دل آدمی مینشیند.
موفق باشید و پایدار
اعظم کمالی
دیدگاهها