مرا بیشتر بشناسید.

اعظم کمالی هستم. متولد فروردین ۶۷، از‌ اردکانِ یزد.

 

عاشق رنگ زرد و آبی که هر دو همدیگر را کامل می‌کنند. عبارتی در مورد رنگ که خیلی سال پیش در یک کتاب روانشناسی خواندم. البته نام کتاب و نویسنده در خاطرم نیست:《زرد رنگ آرامش و آبی مکمل آن است.》
بنده دارای مدرک کارشناسی علوم سیاسی از دانشگاه پیام نور اردکان هستم. به دلیل تنهایی مادرم شهر‌ یزد و اردکان را انتخاب کردیم و با خواهرم در همین دانشگاه تحصیل کردیم.

خانواده‌ای ۴ نفره هستیم. سه خواهر و مادر عزیزم که رنج بسیار دید و ما را چونان یوزی به دندان گرفت و بزرگمان کرد. اگر بخواهم زندگینامه‌ای بنویسم، بی شک یک جلد، کفاف حرفهایم را ندارد.
دوستدار شعر و نوشتن داستان کوتاه و رمان.

 

از دوران نوجوانی خاطره ها را، چه خوب و چه بد می‌نویسم. نوشتن آرامم می‌کند و مرا به زندگی امیدوار می‌سازد. گاهی شعر می‌گویم و داستانی می‌نویسم. اینها حالم را خوب می‌کند. دوست دارم این آرامش را به شما نیز منتقل کنم؛ تا شما هم حسش کنید.
تازگیها به کتابخوانی و دانستن رابطه‌ی کتاب در رفتارها، در سنین مختلف برایم مسئله‌ای شده است. دوست دارم مقالاتی بخوانم، به شما معرفی کنم و خودم نیز درباره‌ی این موضوع بنویسم.

کتابهایی در همین باب بخوانم؛ تا همه را به خواندن کتاب یا حتی گوش دادن کتاب ترغیب کنم. شاید با این کار بتوانم شوق و اشتیاق خواندن را دوچندان کنم. تا کسی نباشد که از خواندن کتاب و طریقه‌ی خواندن آن محروم بماند.

 

 

من و زبان

 

همیشه دوست داشتم که زبان گیرایی داشته باشم و همه را تحت تاثیر قرار دهم؛ اما جمعیتی هستند؛ دوست ندارند حرف حق را از زبانِ کسی کوچکتر از خودشان بشنوند و باور کنند. اما اگر کسی حرفی را از جایی حفظ کرده باشد، ولو آن حرف گزاف باشد؛ ولی خودش از مقام داران و ثروتمندان باشد؛ روی چشم می‌گذارند و انگار که بخشی از کتاب مقدس را بیان کرده باشد، مدام تکرارش می‌کنند.

 

حال اگر آن حرفها را کسی بشنود که اهل درایت باشد؛ خجالت می‌کشد از باورِ پوچِ مردمِ کج فهم. الان مدتی است که حرفهایم را با شعریا نوشتنِ دلنوشته‌ای بازگو می‌کنم، چون کسی نیست که تپق‌هایت رایکی‌یکی بشمرد و در آخر به جای اینکه بداند قصدت چه بوده است از گفتن آن حرفها، مسخره‌ات کندو به ایرادهایش در مورد تو بیافزاید.

فهمیدم زبانِ نوشتن بهتر از حرف زدن میان جمعی است؛ که تمام کارشان همین مسخره کردن‌هاست؛ و انتظار هیچ کمک و پشتیبانی از آنها را نباید داشت.نوشتن دیگر تورا زندانیِ قانون و مقررات نمی‌کندو با نوشتن، هم می‌توانی خودت را خالی کنی و هم اینکه کسی دل‌آزرده نمی‌شود.

پس من و زبان یکی شد‌ه‌ایم برای گفتن اتفاقات، دلتنگی‌ها، دلخوری‌ها و … بدون اینکه کسی ناراحت شود یا بدون آنکه حرفی پشت سرت قطار شود.

از من عکسی شفاف تر از این نخواهید؛ ندارم.

من و اسمِ کوچکم

از اسم بگویم. من هیچ وقت از اسمم خوشم نمی‌آمدو همیشه برای خودم اسم می‌گذاشتم(آیدا، ندا، مینا، مریم مبینا، ارغوان)
اما هیچ کس حاضر نشد مرا با این اسم‌ها صدا بزند.

خودم در خلوتم جلوی آینه می‌ایستادم و خودم را با اسم‌ها صدا می‌زدم. اسم ارغوان را بیشتر مناسب خود دیدم و خودم را ارغوان صدا می‌کردم؛ ولی همچنان برای همه اعظم بودم.
وقتی شکایت میکردم، این گونه پاسخم می‌دادند:《 اسم خداست. یعنی بزرگ》
ولی من به این چیزها قانع نمی‌شدم.

خواهرم در دوران ابتدایی به خاطر نام فاطمه خیلی جایزه میگرفت در تولد ائمه‌ی اطهار.
دوستان دیگرم همشون زهرا، زهره، مطهره، طاهره و غیره بودن و فقط من اسم خدا را یدک می‌کشیدم.

در تمام فیلم و سریال‌ها، هر کس فضول، مسن یا حسود بود نامش اعظم خانم بود. هیچ فیلمی نبود که دختری که عاشقش می‌شوند، اعظم باشد. هیچ ترانه‌ای نبود که به خاطر اعظم خوانده شود. و شعر هایی که برایم میخواندند و مرا اذیت می‌کردند.

زمزم، صدایم می‌کردند.
شعر میخواندند: …
 

یادآوری آن هم مرا آزار می‌دهد.
تنها در کتاب حافظ اسمم را ملاقات کردم؛ آن هم وقتی در دوران جاهلیت، فال حافظ می‌گرفتم و مدام از حافظ جواب می‌خواستم(اسم اعظم بکند کار خود ای دل خوش باش)
از آن روز با اسمم مدارا کردم و حرف حافظ حقیقت شد.
ولی برای معرفی، باز هم فقط اسم فامیلم را ذکر می‌کردم؛ تا این که با حرفهای استادم ( آقای کلانتری )و محیطی که برای ما دوستداران قلم، فراهم کردند و دیدن هم‌اسم‌های خودم در کلاس نویسندگی یا وبینار یا حتی در وبلاگ‌نویسی، بعد از سال‌ها، اسمم را به زبان آوردم وبا نوشتنش کنار اسمِ فامیلم به قهرم پایان دادم.

 

 

برای آشنایی با نوشته‌هایم، دعوت می‌شوید به …

داستانهاو دلنوشته‌ها، که مشتاقِ دیدنِ نام و نظر شما عزیزان هستم.

در  تلگرامِ من،  نوشته‌های خود را نیز در قسمت دیدگاه بنویسید. مشتاقانه منتظر نوشته‌های شما نیز هستم.

 

 

موفق باشید و پایدار
اعظم کمالی

اعظم کمالی

azamkamali.ir

متولد فروردین1367. دارای مدرک لیسانس در رشته‌ی علوم سیاسی

7 دیدگاه در “مرا بیشتر بشناسید.

  1. خانم کمالی عزیز خیلی خوشحالم که با شما آشنا شدم.
    چقدر با نوشته هاتون موافق بودم. به قول شما که به زیبایی هرچه تمام تر بیان کردید، زبان نوشتن بسیار اثرگذار تر از حرف زدن های ماست. آرزوی مشابهی با شما دارم. داشتن زبان گیرا. اما متاسفانه یا خوشبختانه همیشه نوشتار رو راحت تر از گفتار دیدم. امیدوارم نوشته هاتون تا اون سر دنیا هم بره و اثر خودش رو بذاره

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

53 − = 45